جدول جو
جدول جو

معنی ساز زدن - جستجوی لغت در جدول جو

ساز زدن
ساز نواختن، نواختن ساز
تصویری از ساز زدن
تصویر ساز زدن
فرهنگ فارسی عمید
ساز زدن
(چَتَ)
ساز بستن. ساز دادن. ساز پرداختن. ساز نواختن. (مجموعۀ مترادفات) :
زمانه ساز طرب میزند چنانکه بگوش
رسد ز زاویۀ عنکبوت نغمۀ تار.
کلیم کاشانی (از مترادفات).
- ساز زدن بکام کسی، بکام او بودن:
گربخت بکام اوزدی ساز
هرگز بوطن نیامدی باز.
نظامی (لیلی و مجنون).
رجوع به ساز شود
لغت نامه دهخدا
ساز زدن
ساز بستن ساز دادن ساز نواختن، یا ساز زدن به کام کسی به کام و مراد او بودن
فرهنگ لغت هوشیار
ساز زدن
((زَ دَ))
نواختن وسیله موسیقی، کنایه از بهانه گرفتن
تصویری از ساز زدن
تصویر ساز زدن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
دندان زدن، دندان به چیزی فرو بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاز زدن
تصویر کاز زدن
سیلی زدن، ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چک زدن، توگوشی زدن، کشیده زدن، لت زدن، تپانچه زدن، سرچنگ زدن، صفعه زدن، صفع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازو زدن
تصویر بازو زدن
زدن کسی را با بازو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بام زدن
تصویر بام زدن
با دست زدن بر سر کسی بقوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساز زن
تصویر ساز زن
کسی که ساز زند نوازنده، تار زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد زدن
تصویر باد زدن
تولید باد کردن برای خنک کردن خود یا دیگران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاز زدن
تصویر جاز زدن
عمل نواختن جاز
فرهنگ لغت هوشیار
دندان زدن فرو بردن دندان در چیزی: خیار را گاز زد، لگد زدن: همی نیارد نان و همی نخرد گوشت زند برویم مشت وزند به پشتم گاز. (قریی الدهر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز زدن
تصویر باز زدن
((زَ دَ))
کنار زدن، عقب زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
عضّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
Nibble
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
mordiller
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
かじる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
کٹنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
কামড়ানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
กัด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
kutafuna
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
ısırmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
לנשוך
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
小口咬
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
roer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
갉다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
menggigit sedikit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
कुतरना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
knabbelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
mordisquear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
жувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
откусывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
gryźć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
knabbern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گاز زدن
تصویر گاز زدن
mordicchiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی